محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه: تا وقتی ایران مستقیما آمریکاییها را هدف قرار ندهد، بایدن به ایران حمله نمیکند/ دیپلماسی در پرونده جنگ غزه به حاشیه رانده شد/ پرونده جنگ غزه در داخل در اختیار دیپلماتها و سیاستمداران نیست
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۷۴۰۳۰
پایگاه خبری جماران، سارا معصومی: پنج روز پس از حمله مقاومت اسلامی عراق به مقر نیروهای آمریکایی در مرز سوریه و اردن که به کشته شدن سه سرباز آمریکایی منتهی شد، ایالات متحده شامگاه جمعه با حمله به اهدافی در خاک عراق و سوریه آنچه را که یک زنجیره از عملیات تلافی جویانه خواند، آغاز کرد. نوع برخورد دولت جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده با حمله صورت گرفته به مقر نیروهای آمریکایی به شمول تعلل در انتقام گرفتن، اطلاع رسانی از قبل درباره ماهیت حمله پیش رو و عدم حمله مستقیم به خاک ایران صدای جمهوری خواهان را در داخل ایالات متحده بلند کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امور خارجه درباره دلایل احتیاط کاخ سفید در این عملیات نظامی، احتمال توسعه دامنه جنگ غزه به علاوه رابطه میان جمهوری اسلامی ایران و گروه های مقاومت در منطقه گفت و گو کردیم:
پس از حمله مقاومت اسلامی عراق به مقر آمریکایی ها در اردن و کشته شدن سه آمریکایی ما شاهد حملات شامگاه جمعه امریکا به اهدافی منتسب به ایران و این گروه ها در عراق و سوریه بودیم. درباره این حمله اما و اگرها و پرسش های بسیاری مطرح است. فکر می کنید دولت جو بایدن در این عملیات خویشتن داری هدفمند به خرج داد تا جرقه جنگ مستقیم با ایران را نزند؟
جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده از حزب دموکرات است که اساسا مخالف آغاز جنگ دیگری در منطقه غرب آسیا هستند. علاوه بر این، دولت بایدن متوجه است که آغاز یک جنگ دیگر در این منطقه در شرایطی که جنگ اوکراین با روسیه ادامه دارد و مهار چین هم از اولویت های سیاست خارجی آمریکا است، می تواند شرایط بین المللی را متحول کند و در یک وضعیت غیرقابل پیش بینی قرار دهد.
همزمان بعید است که کشورهای اروپایی هم از آغاز یک جنگ جدید در خاورمیانه استقبال کنند. کشورهای غربی به شمول ایالات متحده از جنگ غزه خرسند نیستند و این ناخرسندی جدا از مواضعی است که در صحن علنی و عمومی می گیرند. آنها به دنبال شکل گیری چنین بحرانی در منطقه نبودند و آن را به نفع سیاست روسیه در اوکراین می دانند چرا که توجهات را از صحنه جنگ اوکراین دور کرده و به سمت خاورمیانه جلب کرد. همین مسئله برای روسیه فرصت سازی کرد تا از حالت تدافعی به تهاجمی بازگردد و اکنون سطح کمک های آمریکا به اوکراین هم دچار مشکل شده است.
من هنوز فکر می کنم که دولت دموکرات جو بایدن تلاش می کند تا زمانی که مسئله برای آنها حیثیتی نشده و حمله مستقیمی از ایران به منافع آنها در منطقه نشده به سمت گسترش دامنه جنگ در غرب آسیا نروند.
شما در صحبت های خود اشاره کردید که آمریکا از جنگ غزه خرسند نبود. با این همه می بینیم که همین کشور در چهارماه گذشته از جنگ در غزه چه در سطح سیاسی با مخالفت با قطعنامه های حاوی ضرورت برقراری آتش بس در غزه و در سطح نظامی با ارسال انواع تجهیزات و تسلیحات به تداوم جنگ و تسری ناامنی به منطقه کمک کرده است. این در حالی است که حتی برخی از کارشناسان غربی هم معتقدند که اشتباه کاخ سفید عدم تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای برقراری آتش بس فراگیر است.
عملیات طوفان الاقصی توسط حماس یک شوک بزرگ به وضعیت امنیتی اسرائیل و سیاست های منطقه ای آمریکا بود. در آن فضا، دولت جو بایدن چاره ای جز حمایت تمام قد از اسرائیل نداشت. مسئله اسرائیل در سیاست داخلی ایالات متحده بسیار مهم است و هر رئیس جمهوری از هر حزبی که در راس امور باشد ناگزیر به دفاع و حمایت همه جانبه از اسرائیل است. البته اگر به جای جو بایدن، نیکی هیلی یا دونالد ترامپ از حزب جمهوری خواه در کاخ سفید بودند حتما سطح حمایت آنها از اسرائیل بسیار بیشتر از چیزی بود که از جانب جو بایدن شاهد بودیم. اکنون ایالات متحده در کنار اسرائیل برای حمایت سیاسی و نظامی ایستاده اما همانطور که می بینیم رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا تلاش می کنند دامنه جنگ را محدود کرده و به نوعی افکار عمومی جهان عرب و اروپا را راضی نگه دارند.
نکته دیگر این است که در امریکا و اروپا و حتی بخش هایی از جهان عرب و اسلام در کشورهایی مانند مصر و عربستان سعودی این اتفاق نظر وجود دارد که حماس نباید در غزه زمام امور را در اختیار داشته باشد. بنابراین تا زمانی که حماس یا توانمندی این گروه برای ضربه زدن به اسرائیل در غزه برقرار باشد، آمریکایی ها و اروپایی ها در واقعیت به دنبال برقراری آتش بس دائمی در غزه نخواهند بود و صرفا از توقف بشردوستانه جنگ صحبت خواهند کرد. مگر آنکه توافقی صورت بگیرد که نیروهای نظامی و رهبران حماس از نوار غزه خارج شده و مدیریت جدیدی در غزه به روی کار بیاید.
در میانه تداوم جنگ در غزه، ما شاهد بودیم که آمریکایی ها در پاسخ به حملات انصارالله به منافع اسرائیل در دریای سرخ اقدام به حمله نظامی به بخش هایی از یمن کردند. این حملات امریکا و برخی متحدان آن منجر به متوقف شدن حملات انصارالله نشد. اکنون می توان گفت که همین نتیجه در پی حملات شامگاه جمعه امریکا به اهدافی در عراق و سوریه هم تکرار خواهد شد و حملات گروه های مقاومت به اهداف امریکایی ادامه پیدا خواهد کرد؟ به هرحال به قول شما آنچه می تواند مانع از همراهی جو بایدن با فشار جمهوری خواهان برای حمله مستقیم به ایران شود، اجتناب از به تعبیر شما حیثیتی شدن این ماجرا برای کاخ سفید است.
ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که جنگ اساسا یک مسئله سیاسی است و سیاستمدارها باید جزئیات عملیات از ضرورت تا هدف گذاری برای آن و چند و چون اجرای آن را مشخص کنند. متأسفانه در حال حاضر کار دست سیاستمداران در ایران نیست و دست به اصطلاح ما نیروهای عملیاتی است. ابزار افراد نظامی هم عملیات نظامی است و نه دیپلماسی. مسأله دیگر این است که این پرونده در داخل ایران دست یک ارتش کلاسیک هم نیست و نمی توان نیروی قدس سپاه پاسداران را جز ارتش کلاسیک طبقه بندی کرد. از سوی دیگر گروه های نظامی که در منطقه به نوعی متحد ایران شناخته می شوند، همگی ماهیت چریکی دارند و به سبک و سیاق ارتش غیرکلاسیک رفتار می کنند. در نتیجه باید گفت که پرونده این جنگ در داخل ایران در دست کسانی است که به ابعاد سیاسی جنگ اشراف ندارند.
گروه های متحد ایران در منطقه هم در تعریف گروه های خرد و بازیگران غیردولتی قرار می گیرند و نمی توانند از بالا به عملیات های نظامی که انجام می دهند نگاه کرده و ابعاد متفاوت قضیه را بسنجند. گروه های نظیر انصارلله یمن به دلیل ماهیتی که دارند نمی توانند از بالا ابعاد متفاوت اقدام های نظامی خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند لذا هر اقدامی را موفق ارزیابی می کنند. به عنوان نمونه حوثی ها موفق شدند نوعی از ناامنی را متوجه اسرائیل و ایالات متحده کنند، اما همزمان اقدام های آنها باعث شد که آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به بهانه حمایت از منافع غرب و امنیت آبراه ها و کشتیرانی و تجارت بین الملل وارد جنگ شوند و این ورود بی شک به نفع اسرائیل بود.
به زبان ساده می توان گفت که در نتیجه اقدام حوثی ها در دریای سرخ، موازنه قوا به نفع اسرائیل تغییر کرد. اگر جنگ در محدوده نوار غزه و با اسرائیل باقی می ماند افکار عمومی هم متمرکز بر همان محدوده باقی می ماند و طرف غربی نمی توانست بخشی از افکار عمومی را به سمت تهدیدهای ناشی از عملیات حوثی ها در دریای سرخ ببرد. شاید حوثی ها در نیت اعلامی برای کمک به مردم در غزه صادق باشند، اما متأسفانه در گذر زمان می بینیم که نتیجه کار به نفع مردم غزه نبود و دیدیم که حملات حوثی ها یا گروه های مقاومت عراقی تاثیری در کاستن از حملات اسرائیل به نوار غزه نداشت. یکی از تبعات منفی این عملیاتها این بود که کشورهایی چون عربستان سعودی یا برخی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و البته مصر را در حمایت بیشتر از مردم فلسطین محتاط کرد.
اشاره های شما به تبعات منفی اقدام حوثی ها منطقی است، اما در این صحنه باید آن سوی میدان را هم دید. برخی معتقدند که نمی شد بازیگران دولتی و غیردولتی مسلمان دست به هیچ اقدام نظامی در راستای تلاش برای هزینه مند کردن جنگ در غزه برای اسرائیل و امریکا نزنند. به هر حال ما دیدیم که علیرغم بسیاری از نگرانی ها در غرب و یا انتظار حماس، ایران و حزب الله لبنان به عنوان اعضای محور مقاومت وارد این جنگ به شکل مستقیم در سطح وسیع نشدند اما بی عملی مسلمانان هم منتقدانی دارد. پاسخ شما به این تحلیل ها چیست؟
ابتدا باید بگویم که جمهوری اسلامی ایران طبق گفته مقام های متعدد در عملیات طوفان الاقصی دخالتی نداشته است. از سوی دیگر حماس هم از آنجا که طبق تعریف یک گروه خرد محسوب می شود، احتمالا بخش هایی از تبعات عملیات خود را به درستی و با دقت محاسبه نکرده بود.
در چنین شرایطی دلیلی نداشت که ایران برای اقدامی که نتایج آن مشخص نبود وارد درگیری مستقیم شود. در همان زمان در داخل ایران برخی تحلیل های نادرست باب شده بود که عملیات طوفان الاقصی را پایان اسرائیل و نابودی آن دانستند. این تحلیل ها و ادعاها دقیقا همان چیزی بود که اسرائیل به آن نیاز داشت تا ادعا کند که تهران با هدف نابودی اسرائیل پشت پرده این اقدام حماس قرار دارد.
در همان زمان هم این ادعاها با واقعیت همخوانی نداشت، چرا که حماس از توانایی نابود کردن اسرائیل در این جنگ برخوردار نیست و البته باید بگویم که در ادبیات مقاومت فلسطینی ها همین که آنها از اسرائیل شکست نخورند، به پیروزی تعبیر می شود اما این تعریف کلاسیک برای پیروزی در نبردهای نظامی نیست. اخیرا بنیامین نتانیاهو جمله ای گفت که نشان داد او توانسته از فضای به وجود آمده بیشترین استفاده را بکند. او ادعا کرد که ما و آمریکا با دشمن مشترک می جنگیم. واقعیت این است که این دشمن مشترک نباید ایجاد می شد.
من باز هم تاکید می کنم که وقتی جنگ یک امر سیاسی است، مدیریت سیاسی هم نیاز دارد. جدا از مباحث مربوط به درست یا غلط بودن اقدام حماس، پس از انجام آن عملیات مدیریت سیاسی ایران نباید اجازه می داد این تصویر به وجود بیاید که پشت عملیات طوفان الاقصی قدرتی است که به دنبال نابودی اسرائیل است. شکل گیری همین تصور باعث شد که تمام غرب پشت اسرائیل قرار بگیرد و موازنه قوا به نفع اسرائیل تغییر کند. این مباحث زمانی که کار دست دیپلماتها نباشد چندان مورد موشکافی و بررسی دقیق قرار نمی گیرد.
در همین پرونده جنگ جاری در غزه، اگر قطر نبود اسرائیل راحت تر می توانست جنگ در غزه را طبق میل خود ادامه دهد. قطر عملا به یک مانع تبدیل شد چرا که بازیگری با قدرت بازیگری بالا است و این قدرت را دارد که اجازه ندهد طرف اسرائیلی همه آنچه را که مطلوب خود میداند پیش ببرد.
متأسفانه دیپلماسی ما در این پرونده موفق عمل نکرد ما باید به بازیگری تبدیل می شدیم که فضا را برای حماس باز و برای اسرائیل تنگ کنیم. متاسفانه برداشت های ما در این جنگ غزه متناسب با واقعیت های بر روی زمین نبود.
در چند ماه اخیر بحث رابطه میان ایران و نیروهای به اصطلاح «نیابتی» آن در منطقه به موضوع بسیاری از تحلیل ها و حتی درخواست ها در سطح بین المللی برای مقابله با ایران تبدیل شده است. سوال مهم که در افکار عمومی هم مطرح می شود این است: نیروهایی که به اصطلاح گفته می شود با جمهوری اسلامی ایران ارتباط های معنوی و مادی دارند، تبعیت کامل از ایران دارند یا می توان درجه ای از استقلال را برای آنها در میدان عمل در نظر گرفت؟
نیروی نیابتی یک مفهوم کلاسیک دارد و به نظر می رسد که درباره رابطه ایران با این نیروها می توان آنها را متحدان ایران در منطقه خواند. این نیروها انگیزه ها و اهداف مستقلی برای خود دارند. به عنوان نمونه حوثی ها در یمن به دنبال به دست گرفتن قدرت هستند و البته که همواره رابطه دوستانه ای با ایران داشتند اما انگیزه های خاص خود را دارند و اختلاف های خود را با عربستان سعودی هم داشته و دارند. درباره گروه های مقاومت فلسطینی، گروه های شیعه عراقی و حزب الله لبنان هم همین الگو حاکم است و آنها هم انگیزه ها و اهداف مشخص خود را دارند. بنابراین نمی توان گفت که آنها کاملا در اختیار ایران هستند یا از ایران دستور می گیرند.
از سوی دیگر ممکن است برخی از گروه های مقاومت عراقی که متحد ایران هم هستند تصور کنند که ممکن است ایالات متحده در نوعی از توافق با آنها، نیروهای باقی مانده خود را از این کشور خارج کند.
شما اشاره کردید که این نیروها تحت تبعیت کامل از ایران قرار ندارند اما می بینیم که درست یا غلط هر آنچه آنها انجام می دهند به حساب ایران نوشته می شود و به اصطلاح این آش به قدری شور شده که در جریان جنگ جاری هم مقام های متعدد ایرانی دائما باید اعلام کنند که این گروه ها از ما دستور نمی گیرند و ما مسئولیتی در قبال عملیاتهای آنها علیه اهداف آمریکایی نداریم. اینجا این سوال به وجود می آید که آیا سیاست ما در چندسال اخیر در منتسب کردن هر آنچه که این نیروها انجام می دهند به ما، سهمی نداشته است؟
این مسأله باز به همان نکته ای باز می گردد که قبلا به آن اشاره کردم دال بر اینکه کار دست سیاستمداران نیست. یک دیپلمات به قواعد و قوانین بین المللی ، توازن قوا و جزئیات مهمی از این دست اشراف دارد و سیاست گذاری را بر پایه همین دانش پیش می برد. جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه می توانست به دو گونه رفتار کند.
ایران چه به عنوان ایران تاریخی و چه ایران اسلامی و شیعی، متحدان و دوستدارانی در سراسر منطقه دارد. یک سیاست می توانست این باشد که این نیروها در هر کدام از این کشورها به نیروهایی در خدمت حاکمیت ملی همان کشورها تبدیل شوند و به تقویت حاکمیت ملی ، توسعه اقتصادی و سیاسی این کشورها کمک کنند. این اقدام می توانست منجر به گسترش نفوذ ایران هم بشود.
به عنوان نمونه وزیر خارجه وقت عربستان در آغاز بحران یمن به ما پیام داده بود که جمهوری اسلامی ایران در یمن به دنبال چیست؟ یمن برای ریاض مهم است و ما هم علاقه مند به توسعه این کشور هستیم اما نمی توانیم تهدیدی از جانب این کشور را هم نادیده بگیریم. ما می توانستیم از این فرصت استفاده کنیم.
در عراق هم زمانی که دولت شیعی حاکم است ما باید با تقویت جایگاه این دولت به موفقیت بیشتر آن کمک کنیم نه اینکه با برخی اقدام ها این دولت را ضعیف نشان داده یا جایگاه آن را تضعیف کنیم. خاورمیانه امن با دولت های مستقر و با ثبات و دموکراتیک حتما به نفع امنیت ملی ایران است و همین وضعیت به خروج نیروهای خارجی از این منطقه هم کمک خواهد کرد. اگر ما خواستار خروج نیروهای آمریکایی از کشوری چون عراق هستیم عراق با ثبات و با امنیت می تواند زمینه را برای تحقق این خواست فراهم کند.
آمریکایی ها پس از 2012 به دنبال کاستن از حضور و توجه خود در منطقه غرب آسیا و تمرکز بر چین بودند و ما باید با سیاست های درست منطقه ای به امریکا در این خروج از منطقه کمک می کردیم. همان زمان هم احتمالا نیروهای ثالثی فعال بودند که تا حدودی کنترل بازی را از دست ما خارج کردند و الان هم احتمالا در عراق یا سوریه چنین نیروهایی فعال باشند که به دنبال درگیر کردن مستقیم ایران و آمریکا و ایران و عربستان باشند.
سیاست کلی منطقه ای ما باید در این چارچوب می بود که به خاورمیانه با ثبات و در مسیر توسعه برسیم. در اینصورت ایران می توانست به مرکز قدرت در خاورمیانه تبدیل شود و وضع به گونه ای پیش نرود که دیگران ما را به بی ثبات کردن منطقه متهم کنند.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی ایران و آمریکا حوثی های یمن جنگ غزه 2023 انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی جمهوری اسلامی ایران عملیات طوفان الاقصی گروه های مقاومت ایالات متحده افکار عمومی آمریکایی ها جنگ در غزه حوثی ها کاخ سفید جو بایدن تحلیل ها جنگ غزه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۷۴۰۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
هیولای کنکور را با افتخار برپا کردیم!/دیپلماسی را نادیده نگیریم/كريدور عراق-اردوغان- اروپا
به گزارش تابناک، روزنامه های امروز شنبه 8 اردیبهشت در حالی چاپ و منتشر شد که سیاه و سپید اوراق زدایی از بودجه دولت، یک بار دیگر کنکور ویرانگر!، اوجگیری تنشها در دانشگاههای امریکا در پی حمایت از غزه و پیگیری دیپلماسی اقتصادی با آفریقا پس از آسیا در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
هیولای کنکور را با افتخار برپا کردیم!غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: کنکور و ماادریک کنکور! در دو روز گذشته یکبار دیگر آن مناره عظمای نظام تعلیمی ما با افتخار برپا شد. با آنکه به حقیقت یک چاله است، صدها برابر عمیقتر از آن منارهای است که برپا و تظاهر میشود.
کنکور و ماادریک کنکور! در دو روز گذشته یکبار دیگر آن مناره عظمای نظام تعلیمی ما با افتخار برپا شد. با آنکه به حقیقت یک چاله است، صدها برابر عمیقتر از آن منارهای است که برپا و تظاهر میشود. اکنون از کنکور گریزی نیست، اما اگر در سه دهه اخیر جستوجو کنید، صدها بار (صدها یعنی صدها) کسانی از وزیران علوم و آموزشوپرورش و نمایندگان پر ادعای مجلس و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و بسا کسان باربط و بیربط دیگر وعده دادهاند که کنکور را چند سال دیگر (و حتی سال بعد) حذف خواهند کرد و اکنون کنکور همچنان قامت برافراشته و ایستاده است و آن مدعیان رفتهاند، بیآنکه به مجازات آن حرفهای گزاف، کسی یقه آنها را گرفته باشد و به پشت درهای کنکور برده باشد که: از نوبیاموز! که هیچ چیز نیاموختی!
کنکور به اشکال دیگر یعنی با اعتماد به ساختار و انتخاب دانشگاه در همهجای دنیا هست. اما حالا که در کشور ما به این شکل هیولایی برگزار میشود، فقط به این آمار و تحلیلی که از آن دارم، توجه کنید تا ببینید این چه هیولایی است درون یک چاله عمیق به نام کنکور. امسال یک میلیون و ۱۵۲ هزار و ۵۱۸ نفر در کنکور شرکت کردند. با آنکه کسانی که در سن مناسب تحصیلات دانشگاهی و تکمیلی هستند، چندینبرابر این است ولی جوانان از رفتن به دانشگاه دل کندهاند. در کنکور امسال، زنان (۶۳ درصد) دوبرابر مردان (۳۷ درصد) هستند. این یک فاجعه است. مقصود اول اغلب دانشجویان دختر از رفتن به دانشگاه، بهدستآوردن قدرت انتخاب شریک زندگی بهتر است. اما آن شریک نگون بخت خود را از دانشگاه کنار کشیده و برای فراهمآوردن فرصت سریعتر ازدواج، به دستآوردن یک شغل را بر چهار سال تحصیل یک لیسانس بیخاصیت ترجیح داده است! پس در آینده همان دختر درسخوانده حاضر نمیشود همسر چنین پسر درسنخواندهای شود؛ و این اوج چرخه باطل است. به همینسادگی، پسر درس نمیخواند تا زودتر به کار و پول برسد و بتواند ازدواج کند و دختر درس میخواند تا بتواند همسر بهتری انتخاب کند ولی هر دو بهشدت در حال دورشدن از یکدیگرند! و آمار ازدواج و فرزندآوری گواه این مدعاست!
از رقم ثبتنامیهای کنکور امسال که کمتر از پارسال و پارسال کمتر از پیارسال است، نزدیک ۱۷۰ هزار نفر برای گرفتن کارت ورودی اقدام نکردند! این خودش خوب نشان میدهد که کنکور چه موجودی است! و از کسانی که کارت ورودی گرفتند حدود ۵۰ هزار نفر در کنکور شرکت نکردند. اینها تحلیلهای متعددی میتواند داشته باشد، ولی دستکم میتوان گفت هیولایی است که هرچه به آن نزدیک میشویم، دستهای از روبهروشدن با آن میگریزند! از این تعداد که به کنکور شرفیاب شدند (بهجز کسانی که میدانیم درس نخواندهاند و تست نمیزنند و به جبر خانوادهها یا برای راضیکردن آنان یا برای احتمال بهدستآوردن فرصت گریز موقت از سربازی، پاسخنامهها را شانسی پر میکنند)، شمار بسیار بالایی از کسانی که مجاز به انتخاب رشته میشوند، رشتهای را انتخاب نمیکنند! آمار پارسال نشان میدهد در کنکور ۱۴۰۲، یک میلیون و ۶۰ هزار نفر مجاز به انتخاب رشته شدند و فقط ۶۰۰ هزار نفر انتخاب رشته کردند! از این رقم بسیاری هرگز برای ثبتنام در دانشگاه مراجعه نمیکنند و بسیاری دیگر در همان ترم اول یا سال اول و دوم انصراف میدهند! در یک مورد مشخص دانشجویان رشته باستانسنجی در یکی از دانشگاههای هنر ابتدا ۱۴ نفر پس از قبولی در کنکور، دانشگاه ثبتنام کردند، اما ۹ نفر در ترم اول حاضر نشدند و یکنفر دیگر هم در ادامه منصرف شد! این رشته واحد شیمی دشواری برای علومانسانیها و آقایان و خانمها گویا آن رشته را که یکی از آموزههایش سنجش قدمت آثار با ایزوتوپ کربن ۱۴ است، با رشته باستانشناسی اشتباه گرفته بودند، یا دلایل متورم دیگر! همینجا لازم است یادآوری کنم در بسیاری از دانشگاههای دنیا به دانشجوی ورودی، دقیق و با ذکر مصادیق میگویند که چه درسی میخواند و در آینده چهکاره خواهد شد یا چه فرصتهای شغلی انتظار او را میکشد. اما کنکوریهای ما بسیاری هیچشناختی (هیچ یعنی هیچ) از رشتهای که انتخاب میکنند، ندارند. اما این هیولا هنوز ترسناکترین روی خود را نشان نداده است. روی بی رحم این هیولا آنجاست که بیشتر فارغالتحصیلان رشتههای دانشگاهی، هرگز (هرگز یعنی هرگز) در رشتهای که درس میخوانند، وارد شغل و حرفه نمیشوند و در شغلی که انتخاب میکنند، هیچ وابستگی به دروسی که خواندهاند، ندارند! در اینباره پژوهشهایی شده است که میتوان دید، اما شخصاً مدعی هستم در طول سهدهه کار روزنامهنگاری فقط یکدرصد همکارانم روزنامهنگاری خوانده بودند و از تحصیلات دیگر از مهندسی دامپروری تا حسابداری و حقوق و پزشکی و پرستاری تا میکروبیولوژی در میان آنان فراوان بود. تصور کنید استاد فیزیک را که چهار سال تمام از مکانیک کوانتومی برای دانشجو میگوید و عرق میریزد و بعد دانشجوی خود را میبیند که در یک شرکت تجاری، پشت میز نشسته و بازاریابی میکند و همه به او میگویند آقای مهندس! این است آن هیولای کنکور و آنچه گفتم بهقدر ضرورت یک مقاله ژورنالیستی بود نه بهقدر اندازة آن هیولای ماندگار!
كريدور عراق-اردوغان- اروپا
علي آهنگر طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان كريدور عراق-اردوغان- اروپا نوشت: وقتي در ۱۹ شهريور ۱۴۰۲ بايدن در دهلينو توافق بر سر كريدور عرب-مد را اعلام كرد، تنها صداي مخالف رجب طيب اردوغان بود. بيست كشور ثروتمند جهان كه عنوان جي۲۰ را با خود يدك ميكشند، دو روز شهريور گذشته را در دهلينو به سر بردند. جهان و آنچه در او هست در اين دو روز چشم به خيابانهاي نه چندان پر زرق و برق دهلينو دوخته بود. همه ميدانستند كه چكشهاي نارندرا مودي بر ميز رياست اجلاس نمادي بيش نيست و توافقهاي اساسي همه از پيش صورت پذيرفته است. اما جهان بيتاب از اعلام توافقي بود كه هندوستان را از يك كريدور به امارات و عربستان و از آنجا به درياي مديترانه و اروپا متصل ميكرد. كريدوري كه از آن پس در ادبيات ژئوپليتيك به كريدور عرب- مد شهرت يافت. معلوم بوده و هست كه اين كريدور به اين سادگيها به سرانجامي نخواهد رسيد. اما نكته اين بود كه رجب طيب اردوغان با صداي بلند مخالفتش را با اين كريدور اعلام كرد و بيان داشت تركيه بايد از اين معامله سهمي داشته باشد. امارات متحده عربي از سوي رهبران گروه ۲۰ ماموريت يافت تا رضايت خاطر اين صداي بلند و پرغوغاي آناتولي را كسب كند. نتيجه اين سر و صدا و آن لابيهاي پشت پرده با امارات و قطر در سفر روز دوشنبه سوم ارديبهشت ۱۴۰۳ اردوغان به عراق نمايان شد. وقتي اردوغان در فرودگاه بغداد با استقبال محمد شياع السوداني بر فرش قرمز گام نهاد تا از يگان استقبال سان ببيند، وزيران راه و حمل و نقل امارات و قطر هم در هتلهاي بغداد جا خوش كرده بودند. همه چيز مهيا بود تا رجب طيب اردوغان و شياع السوداني در پشت ميزهاي سالن بزرگ تشريفات كاخ نخستوزيري بايستند و وزيران راه تركيه، عراق، امارات و قطر امضاهايشان را پاي يادداشت تفاهمي براي ايجاد كريدوري جديد بگذارند كه چهره ژئوپليتيك منطقه را تغيير ميدهد.
كريدوري كه از اين پس كريدور عراق-تركيه-اروپا نام دارد كه ما بحق آن را در اين نوشتار كريدور عراق- اردوغان-اروپا نام نهاديم، چراكه برپايي اين كريدور بيش و پيش از هر چيز قاچ بزرگي از كيك تجارت و اقتصاد آينده اقيانوس هند-اروپا را نصيب تركيه ميكند و نقش رجب طيب اردوغان را در به دست آوردن اين قاچ بزرگ ژئوپليتيكي براي تركيه روشن ميدارد. با برپايي اين كريدور كه ظاهرا علاوه بر ارتباط با هند، تجارت و البته رضايت چين را نيز به همراه دارد، عراق و بندر فاو در جهان برجسته ميشوند. فاو شهر بندري كوچكي در دهانه اروندرود است كه براي رزمجويان آن سالها خاطرات عميقي را به همراه دارد. مگر ميشود فاو را بگويي و از آن همه درگذري؟!
آن فاو بيقرار با آن مسجد با نمازگزارهاي مخلص بيشمار حالا تبديل به يك بندر بزرگ ميشود. بندري فخر جبل علي در امارات. اگر بندر جبل علي امارات با ۶۷ اسكله كانتينري لقب بزرگترين بندر خاورميانه را به خود داده، حالا قرار است تا سال ۲۰۲۵ در برابر بندر ۹۰ اسكلهاي كانتينري فاو كلاه از سر بردارد. ميگويند با راهاندازي فاز نخست اين كريدور در ۲۰۲۸ كه تركيبي از بزرگراهها، راهآهن، انتقال خطوط نفت و گاز و خطوط ارتباطات است، زمان رسيدن بارها به اروپا از ۴۵ روز دماغه اميدنيك و ۳۵ روز درياي سرخ، به ۲۵ روز كاهش مييابد. يعني كالاهاي ساخت چين و هند ده روز زودتر به دست مشتريان سيريناپذير اروپايي ميرسد. اما اين تمام مطلب نيست. آنگونه كه ميدل ايستاي ميگويد؛ عراق چشم دارد در قالب اين قرارداد، ۱۷ ميليارد دلار سرمايه جذب كند، ۱۲۰۰ كيلومتر راهآهن خود را از فاو به تركيه و از آن طريق به اروپا برساند، قطارهايي با ۳۰۰ كيلومتر سرعت در ساعت در ريل بگذارد، سالانه ۴ ميليارد دلار درآمد كسب كند و براي ۱۰۰ هزار نفر از جوانان عراقي كار و شغل بسازد. اينها همه خوب است، اما يك نقص عمده و يك عيب بزرگ دارد. نقص عمده داستان پيش گفته اين است كه از دو مبدا اصلي تجارت امروز و آينده كريدورهايي كه قرار است از خليج فارس بگذرد، يعني چين و هند كسي در بغداد نبود تا در كنار وزيران راه چهار كشور عراق، تركيه، امارات و قطر، به عنوان تضمينكننده اصلي دادن كالا و كانتينر پاي قرارداد را امضا كند. و اما عيب بزرگ و بسیار بزرگش اين است كه هيج سهمي براي نقش ژئوپليتيك ايران در منطقه قائل نشده است. مگر ميشود ابركشتيهاي كانتينري با ميليونها تن كالا از جلوي چشمان بندر چابهار و آن پهنه بيكران دشت مكران بگذرند، براي لنجهاي ماهيگيري كنارك دست تكان دهند و در شماليترين نقطه خليج فارس، در بندر فاو پهلو بگيرند؟! آقاي رجب طيب اردوغان لابد فكري كردهاند كه چنين چيزي تحقق يافتني نيست. پس تا دير نشده، چهار كشور تركيه، عراق، امارات و قطر خوب است به تهران بيايند؛ وزيراني از چين و هند هم در پايتخت ايران حضور يابند و بر نقش تاريخي ايران و بندر مكران و چابهار انگشت تاييد بگذارند.
محمد علی سبحانی سفیر پیشین ایران در لبنان، اردن و قطر طی یادداشتی در شماره امروز هم میهن نوشت: یکی از اشکالهایی که سیاست خارجی ما دارد این است که تحت تاثیر نهادهای بیرونی قرار گرفتهاست و در انجام وظایف ذاتی خودش دچار مشکل شدهاست. گاهی مشاهده میکنیم که به وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی حمله میشود که چرا اقدام مشخصی را انجام ندادهاست یا جلوی مشکلاتی را که پدید آمدهاست، نگرفتهاند.
در عین حال که برخی از این انتقادها به دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی وارد است، اما واقعیت این است که ساختار حکومتی، وجود برخی ملاحظات، نقش نهادهای قدرت سخت در مسائل منطقه و گریز از مرکز قدرت سخت باعث شدهاست که اساساً نقش وزارت امور خارجه در جریان برخی پروندهها نادیده گرفتهشود.
در خیلی از فعالیتهایی که جریان دارد، وزارت خارجه گهگاه بیاطلاع است، یا دیر مطلع میشود. در سالهای اخیر ما شاهد بودیم که خیلی اتفاقها رخ دادهاست که وزارت خارجه کشور باید قبل از همه مطلع میشد و برای آن برنامهریزی میکرد، اما متاسفانه نقش وزارت امور خارجه کاملاً نادیده گرفتهشدهاست.
اکثر وزرای امور خارجه کشورمان هم در سالهای گذشته از چنین رفتارهایی گلایهمند بودند و کارشناسان و تحلیلگران سیاست خارجی هم این مسئله را بهعنوان یک معضل و چالش برای نحوه اداره پروندههای خارجی در کشور میدانند.
اگر امروز بخواهیم منطقی به مسائل نگاه کنیم، باید در ساختار تصمیمسازی سیاست خارجی توجه بیشتری شود و تحولی در نحوه تصمیمسازی و سیاستگذاری در سیاست خارجی کشور رخ دهد.
اشکالاتی که متاسفانه وجود دارد و مصداقهای بسیاری از آنها وجود دارد، باید برطرف شود و وظایف ذاتی وزارت امور خارجه به این نهاد بازگردد. نکته دیگر این است که در حوزه سیاست خارجی باید روابط کشور در سطح منطقهای و بهویژه در سطح بینالمللی اصلاح شود.
روابط ما در دنیا در شرایط کنونی، روابط متعادلی نیست، یعنی با تعدادی از کشورها انقدر روابطمان غیرمنطقی جلوه میکند که افکار عمومی نسبت به این روابط حساس شدهاند.
گاهی این احساس پدید میآید که گویی اجباری وجود دارد که اینچنین وزنه برخی کشورها در سیاست خارجی کشور سنگین شود یا اینکه نفوذ از طرف قدرتهای بدخواه باعث شدهاست که مسیر سیاست خارجی کشور از تعادل خارج شود.
متاسفانه در اتفاقهای یکی دو سال گذشته، شاهد این بودیم که وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی روزبهروز بیشتر از تصمیمگیریها و سیاستگذاریها کنار گذاشتهشدهاست.
برای مثال در پاکستان که هفته گذشته رئیسجمهور اسلامی ایران به این کشور سفر کرد، بدون اینکه تصمیم اجماعی وجود داشتهباشد و نظر دستگاه دیپلماسی گرفتهشدهباشد، عملیاتی علیه خاک این کشور انجام شد.
این عملیات هر دلیل موجهی هم که داشت، مشخص بود که بدون کسب نظر تخصصی وزارت خارجه انجام شد و دستگاه دیپلماسی را بدون برنامهریزی در عمل انجامشده قرار داد.
نقش دیپلماسی آنطور که باید و شاید در سالهای اخیر به رسمیت شناخته نشدهاست. من وزارت امور خارجه را مقصر این نقص نمیدانم، بلکه معتقدم وزارت امور خارجه و کارشناسان و دیپلماتهای خبره این نهاد همواره این آمادگی را داشتهاند که نقش ذاتی و مؤثر خود را اجرا کند، اما متاسفانه نهادهای دیگری که دستاندرکار هستند، هنوز اهمیت و ضرورت ایفای نقش وزارت امور خارجه را در تصمیمگیری و سیاستگذاری درک نکردهاند و به همین دلیل از ظرفیت این دستگاه غافل شدهاند.